|
![]() اشتغال اساسی حقیر قبل از انقلاب در ادبیات بوده است... با شروع انقلاب تمام نوشتههای خویش را - اعم از تراوشات فلسفی، داستانهای کوتاه، اشعار و... - در چند گونی ریختم و سوزاندم و ...
|
![]()
خداوند ان شاالله این شهید را با پیغمبر محشور کند. من حقیقتا نمی دانم چطور می شود انسان احساساتش را در یک چنین مواقعی بیان و تعبیر کند؟ چون در دل انسان یک جور احساس نیست. در حادثه ی ... |
![]() من فردی بودم که همیشه کارم در معادن بود و ایشان همیشه دنبال من بودند، سال 1326 که ایشان به دنیا آمدند در شهر ری من منزل پدرم بودم، جایی نداشتم، کاری هم نداشتم و در آن دوره نظام وظیفهام ... |
![]() ![]() در فکه کاری ناتمام داشت که می باید انجامش می داد. صدای بچه های گردان کمیل را می شنید که همت را صدا می زدند «حاجی، سلام ما را به امام برسان. بگو عاشورایی جنگیدیم.» و گریه ی همت را که ملتمسانه سوگندشان می داد« تو را به خدا تماستان را قطع نکنید. با من حرف بزنید، حرف بزنید.» کریم نجوا را می دید که از کنار بچه ها می دوید و می خندید: «بچه ها! دیر و زود دارده، اما سوخت و سوز نداره»... ![]() |
![]() سلام سید مرنضی یادت هست روزگاری در مورد دوستانت گفته بودی که بر کرانه ی ازلی وابدی وجود نشسته اند. حالا خودت هم در آن لا زمان و لامکان تاریخ نشسته ای و ماهم خوب در بطن تاریخ غوطه وریم. خوب به روز مرگی افتاده ایم وخوب شما را یادمان رفته... |
|
|
![]() کتاب حکومت فرزانگان ، روایت محرّم ، درباره امام خمینی(ره) ، مبانی حکومت دینی ، آینده بشریت ، سیطره بر جهان ، پیرامون روشنفکری ، هنر و ادبیات ... | ||||||||||||
![]() در مورد مخاطب هنرمند مسلمان بحثها خیلی است و اگر کلیتی از هر کدام از عناوین گفته شود، وقت زیاد میبرد. ولی آنچه که برای ما راهگشاست، به این مطلب بازمیگردد که «هدف از تبلیغات چیست؟» خیلی ...
| ||||||||||||
![]() از عجایب روزگار ما این است که ابراهیم نبوی مطلب مینویسد و با ایما و اشاره ادعا میکند که «هیچکس بهتر و بیشتر از من، آوینی را نمیشناسد، آوینی مخالف رهبر بود و اگر زنده میماند امروز به زندان میافتاد!» و بعد به خاطر اینکه تخیلاتش را مستند کند، میگوید ... | ||||||||||||
![]() ![]() شهید آوینی در این مقاله با نقد مقاله ای از مسعود بهنود،روشنفکری سکولار رامورد سوال قرارمی دهد:می گوئیم «درد دین»غرب باوران می گویند«دموکراسی» می گوئیم «ولایت»می گویند«وا پس گرایی».
این روزها نوشتن از آوینی مد شده! راست میگوید. این روزها میبینیم که بیشتر آدمها یا پسرخاله آوینی بودهاند یا رفیق و همسنگر او! امروز حتی دشمنانش هم درباره او مینویسند. آش آنقدر شور شده و نوشتن از آوینی آنقدر مد شده که... | ||||||||||||
![]() مرتضی میگفت مجله باید جایی باشد که مطبوعات آن طرفیها هم نظرشان منعکس شود. مثلاً یادم میآید مرتضی علیه مسعود بهنود مطلبی نوشت ولی همزمان اعلام هم کرد که او حق دارد جواب دهد. در مورد دیگران هم همین طور بود. یعنی گفتمانی را که بعدها دوم خردادیها ادایش را درآوردند به طور جدی در سوره پیاده کرد و هنوز هم در جای دیگر انجام نمیشود...
| ||||||||||||
![]() هنرمند قرآنی همان فرزانهی جهانبینی است که هرگز به مکتبهای الحادی اعتنایی ندارد و به رهآورد بیمایه مکتبهای مادی چشم نمیدوزد و عشق ممدوح هنری و محمود ادبی را با شهوات مشئوم و مذموم بیهنری اشتباه نمیکند و ساکنان کوی عفاف را به بدحجابی یا بیحجابی که نفی عفاف را به همراه دارد دعوت نمینماید و مرغ باغ ملکوت را با نغمه سرد ناسوتیان سرگرم نمیکندو...
|
وقتی به خرمشهر رسیدیم هنوز خونینشهر نشده بود. شهر هنوز سرپا بود اگرچه دشمن خود را تا پشت صد دستگاه جلو کشیده بود. یک دوربین «مینیاکلر» داشتیم و یک ضبط صوت «ناگرا» و خرت و پرتهای ... |
![]() بعضی سینما را جای نحسی میدانستند که نباید وارد آن شد.سیدمرتضی آوینی از وقتی نظرش را به طور دقیق درباره مصداقهای خاص سینمایی نوشت، مورد انتقاد جدی قرار گرفت. وقتی گفت مثلاً...فلانی اصلاً کارگردان نیست،یا همیشه استاد،یعنی هیچکاک شمشیرهای زیادی علیه او کشیده شد.مرتضایی که در زمان جنگ میشناختم، با مرتضای سالهای 71 و 72 هیچ فرقی نداشت. همان ویژگیها را داشت با همان ایمان و تعهد و تقیداما... |
|
![]() در " بلا " همواره حکمتی است که بلازدگان از آن غفلت می کنند. بنده منکر زیان های ویدئو نیستم، اما در عین حال درست نمی دانم که ما همچون بلازدگان، از حکمتی که در این بلیه عظما نهفته است غافل شویم.«بلا» فولادِ وجود انسان را آبدیده می کند و صفات فطری و شئون ذاتی انسان را به فعلیت می رساند. |
![]()
مرتضایی که زیر بار فیلمسازی نمیرفت دوباره حاضر شد برگردد توی تشکیلات ساده، کوچک و مختصر «روایت فتح»... |
|
|
|
الا روح طوفانی مرتضی سلیمان تسلیم امر قضا |
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() |
![]() کاش با تو بودیم آن زمان که فرشتگان، تو را بر هودج نور میگذاشتند و بالهای خویش را سایبان زخمهای روشن تو میکردند. گریه ما، نه برای رفتن تو، که برای جا ماندن خویش است. احساس میکنم که در این قیل و مقال، چه قال گذاشته شدهایم، چه از پا افتادهایم، چه در راه ماندهایم، چه در خود فرو شکستهایم...
|
|
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
|
![]() |